سفارش تبلیغ
صبا ویژن


تولدم مبارک -


درباره نویسنده
تولدم مبارک -
h.m
من موجودی هستم که بارها و بارها از خدا علت خلقتم را پرسیده ام و خدا هر بار دلیلی را برایم آورد. حال می دانم که خیلی مهم هستم.برا همین به خودم اجازه می دهم که بنویسم و از دیگران هم می خواهم که بخوانند... هر چه باشم هستم.
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
محرم
درد واره
افتتاحیه
نوروز
دل تنگی ها
امان از نوشابه
حاشیه ومتن سفر کربلا ونجف
از این ور از اون ور
بهمن 1385
مرداد 1386
مهر 86
خرداد 87
اسفند 86
بهمن 86
مرداد 86
خرداد 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
پدر
فروردین 88
شهریور 88
فروردین 89


لینکهای روزانه
برترین مطالب مذهبی تبیان [5]
برترین مطالب مذهبی تبیان [1]
برترین مطالب مذهبی تبیان
چرا ذرت پف می کند؟ [5]
12 مجسمه اریگامی باورنکردنی!! [8]
ویندوز خود را قانونی کنید!!! [3]
ویژه نامه جهاداقتصادی [2]
مجسمه های شنی [7]
وسایل پیامبر [7]
داستان هایی از امام رضا [7]
روزنامه های ایران [2]
[آرشیو(11)]


لینک دوستان

نفسانیت من
سایت حاج آقا جاودان
حاج حمید
نور ونار
از دوشنبه تا جمعه
پرسه در خیال
بچه های قلم
هیات محبین اهل بیت علیهم السلام
یاسین مدیا
راسخون
تبیان
شهید آوینی
هدهد
پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
مجلات همشهری
جمکران
لوح
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
تولدم مبارک -



آمار بازدید
بازدید کل :206811
بازدید امروز : 68
 RSS 

< language=java>

به مناسبن میلاد باسعادتم

چند وقت پیش که مسجد جمکران قسمتم شد فکر می کردم که یادش بخیر آن موقع هایی که تازه با سواد شده بودم  و پیرمردها ازمن می پرسیدند روی اون تابلو چی نوشته من هم باغرور دو نماز را توضیح می دادم. سال ها از آن روزها می گذرد، ولی دیگر کسی نمی گوید آقا ببخشید نماز اینجا چه طوریه.

 وقتی که دوران کودکیم را نگاه می کنم همه اش خنده ام می گیرد واضافه کنید به دوران کودکیم همین یکسال پیش را. شیطنت ها، غم ها، شادی ها وناراحتی ها و همه ماجراهایی که من عکس العملی نشان دادم  با خود می گویم چه قدر بچه بودم.

یادش حتما بخیر است سال دیگه وسال های بعدش که بازهم به این بچه گی همین الان می خندم.

اما کاش می شد آن قدر الان مردانه زندگی می کردم که انگار یکبار به دنیا آمده ام و دوباره دارم زندگی می کنم. فکرش را بکنید در پنج سالگی چه قدر می فهمیدید و آن وقت دیگر شور جوانیتان را کجا خرج می کردید.

یه چیزی هم درگوشی بگویم که من از این آدم ها که دوبار بلکه بیشتر در این عالم زنگی کردند والان خیلی عادی در بین مایند دیده ام. ولی فقط یه مشکل دارند که زیاد می فهمند براشان دوعا کنید.بین خودمان باشدها.

تولدم مبارک باد 19/12/1366شمسی ساعت سه بعد از ظهر همزمان با اصابت موشکی از عراق دراصفهان.

راستی به اون دوست عزیزم علیرضا هم که در پنجم دبستان با هم همکلاسی بودیم وخیلی صمیمی هم بودیم تولدش را که با هم در یک بیمارستان در یک روز به دنیا آمده بودیم تبریک می گم. الان فکر کنم با اون نبوغش الان مردی شده باشد مواظب خودت باش عزیزم.



نویسنده : h.m » ساعت 3:0 عصر روز یکشنبه 86 اسفند 19